Thursday, 19 November 2015

انسان مبارز کیست ؟ نويسنده سمیر یاسر

مقدمه : یکی از مختصات مبارزاتی خلق ما در این مرحله تاریخی ورود جوانان برای گشودن راه مبارزاتی در سراتاسر شهرها وگرایش به ایجاد تشکل های مبارز می باشد . این پدیده با خود الزاماتی می آورد که نیاز مبارزه و  عنصر مبارزاتی است . در گرماگرم این جوشش ضرور است که به مهمترین ویژگی های یک مبارز در این مرحله مبارزاتی بپردازیم .
انسان مبارز کیست ؟
شاید اولین جایی که ذهن ما برای شناخت این انسان سراغ می گیرد  و آنرا تداعی می کند ، شخصیت های بسیار برجسته ای که در تاریخ نقش ویژه ای داشته اند . و یا اینکه انسان هایی را مد نظر می گیریم که ویژگی های خاصی را دارا هستند که برای کسب آنها باید سال ها زحمت کشید . از نظر ما انسان مبارز همین افراد عادی جامعه هستند که با اجبارات محیط در جنگ هستند . انسان هایی که با اندک آگاهی که کسب می کنند نسبت به ظلمی که در پیرامون شان می بینند واکنش نشان می دهند و حاضر به تسلیم به ظلم نیستند . پس ما در اینجا صحبت از انسان های خارق العاده نمی کنیم . از کسانی صحبت بعمل می آوریم که بشکل انبوهی در میان ما زندگی می کنند و نسبت به وضع موجود معترض هستند و در این اعتراض خود به همان میزانی که آگاهی حاصل می کنند دست به عمل می زنند . یعنی تسلیم شرایط نیستند و با وضعیت تحمیلی به ستیز برخاسته اند .همین افراد هستند که می توانند در جامعه نقش ایفاء کنند . و مخاطبین ما در این شرایط همین ها هستند . این افراد بدرجاتی که مبارزه می کنند آگاه هستند و به درجاتی که مبارزه می کنند می توانند مساله حل کنند . اما همین افراد درجات مختلفی دارند . بعضی ها پرشور و فعال هستند و بعضی شور و شوق کمتری دارند . همین افراد زمانی پرشور و فعال و خستگی ناپذیر و زمانی سرد و پاسیو و خسته ظاهر می شوند  . اما با وجود همه این افت و خیز ها این افراد سرمایه مردم ما هستند و تغییر و تحول با همین افراد می تواند شکل بگیرد و به نقطه ای از گشایش بیانجامد . در مورد انسان گفته اند که انسان موجودی متضاد است ، از یکطرف دارای گرایشات و تمایلات رو به پائین است که او را دائم به سمت محافظه کاری و زندگی انگلی سوق می دهد و از طرف دیگر در او گرایشات و تمایلات رو به بالا است که مستمر او را در جنگ و ستیز با محیط و اجبارات می کشاند . انسان از ظلم و ستم گریزان است و نمی خواهد کسی به او ظلم و اجحاف وارد سازد و از طرف دیگر بدنبال ترقی و تکامل است و اینکه در مورد خود عدل و عدالت را ببیند . اما همین انسان گاها تسلیم ظلم و ستم می شود و گاها در مبارزه علیه آن با جانفشانی وارد می شود . برای اینکه این افت و خیز های این انسان مبارز را فهم کنیم لازم است که او را در کادر جامعه ای که در آن زیست می کند نگاه کنیم  انسان در یک جامعه و محیط جمعی بسر می برد . این زندگی اجتماعی بر او اجباراتی را حاکم کرده که نمی توانند بسادگی از کنار آنها بگذرد . این اجبارات زندگی او را تعیین می کنند و به او سمت و جهت می دهند . این اجبارات و این ستیز بر علیه اجبارات ظرفی است که به انسان هویت می بخشد و او را از این یا آن فرد انسانی متمایز می کند . انسان درگیر عوامل جبری  مختلفی است که شخصیت او را تحت تاثیر قرار می دهد . و شیوه برخورد و حل آنها شخصیت او را می سازد .  این اجبارات را در یک تقسیم بندی عام می توان در عوامل جبری فردی و اجتماعی خلاصه نمود . عوامل جبري كه شخصيت انساني را تحت تاثير قرار ميدهد عامل جبري فردي يعني ساختمان وراثتي و عصبي كه نسل به نسل به فرد منتقل شده است که در اینجا مورد بحث ما نیست  وعوامل مربوط به  جبر اجتماعي . يعني موقعيت طبقاتي ، موقعيت امكاناتي و آداب و رسوم و نظامات محيط جامعه اي كه در آن بسر ميبرد .انسان مبارز در این مرحله از شرایطی که در آن بسر می بریم کسی است که با این اجبارات در جنگ و ستیز است و می خواهد از غل و زنجیر آنها خود و جامعه اش را برهاند . این انسان با دو سلاح آگاهی و اراده و اختیار و دیگری سلاح جمع می تواند با این اجبارات بجنگد و بر آنها غلبه کند .
حال به بررسی این دو سلاح مهم می پردازیم .
وقتی صحبت از آگاهی و اراده و اختیار می کنیم – بدین معنی است که انسان موجود آگاه و دارای عقل و دستگاه تفکر است . یعنی می تواند نسبت به هر پدیده ای به تفکر بپردازد و به شناخت نائل گردد . این آگاهی سطح و سطوح دارد و همچنین کسب کردنی است . منظورمان داشته های ذهنی و فکری یک فرد است که از طرق تجربه فردی یا جمعی به آن دست یافته است . در تجربه فردی وی مستقیما با پدیده برخورد مکند و به شناخت سطحی یا عمقی آن می رسد و در تجربه جمعی وی این آگاهی را از دیگران بدست می آورد  . این آگاهی می تواند کاذب باشد یا حقیقی . در هر حالت ذهن فرد نسبت به اشیاء پیرامون خود تجسمی بدست می آورد که او را در برخورد با همان پدیده به کنش و واکنش وادارد . در برخورد این آگاهی با پدیده مزبور صحت یا سقم آگاهی اش مشخص می شود .آگاهی همیشه با شناخت منافع فردی ملازمت دارد . این شناخت می تواند واقعی باشد یا غیر واقعی . انسان گاها منافع اش را درست تشخیص نمی دهد و به همین دلیل نمی تواند جبهه خود را در صحنه درست انتخاب کند . بیشتر موارد انسان منافع اش را در تضاد با منافع جمع می بیند و به همین دلیل نمی تواند با آن جمع در وحدت و یگانگی بسر ببرد . این امر در مبارزه حائز اهمیت فراوانی است . انسان مبارز علاوه بر اینکه منافع فردی خودش را تشخیص می دهد در تضاد بین منافع فردی و جمعی ، تلاش می کند که به نفع جمع حل کند و این فرق و اختلاف بین یک فرد عادی و یک انسان مبارز است .

 وقتی صحبت از اختیار می کنیم یعنی انسان این توانایی را دارد که نسبت به راه های مختلف مقابل خود انتخاب کند اینکه این انتخاب چقدر تحت تاثیر عوامل محیط و اجبارات آن است بر اساس دستگاه فکری و ذهنی فرد عمل می کند . اما او تلاش می کند که بین منافع فردی و منافع جمع و جنبش ، از منافع خود تا آنجایی که می تواند کوتاه بیاید تا امر جنبش پیش برود . این انتخاب طبعا آگاهانه و از روی ضرورت مبارزاتی است . همچنین وقتی صحبت از اراده می کنیم منظورمان این است که همین فرد مورد نظر این اراده را دارد که برخلاف اجبارات فردی و اجتماعی عمل کند ولو اینکه سود و زیان آن مشخص نباشد  . این توانایی را دارد که با خودش بگوید که این نفع فردی و آنی را هرچند واقعی و هر چند ضروری است کنار می گذارم یا به نفع مبارزه و اهداف آن تعدیل می کنم زیرا برای رسیدن به هدف که همانا تحقق یک آرمان برای همه مردم است این کار ضروری است .همین فرد آگاه و مختار وقتی وارد مبارزه می شود برای اینکه بتواند از این ویژگی در مسیری که انتخاب کرده استفاده درست کند لاجرم باید به صفاتی دست پیدا کند و یا در خود تقویت کند که بتوانند بمثابه چارچوب رفتار اخلاقی وی عمل کنند . و بدلیل اینکه موضوع نوشته ما ناظر بر فرد مبارز در این مرحله و در این منطقه جغرافیایی است  و می خواهیم با آن مساله ای را جواب بدهیم  روی صفات و خصائل فردی که مضمون جمعی داشته باشد انگشت می گذاریم . صفات و خصائلی که بودن آنها در انسان مبارز توان او را در یک مبارزه جمعی کیفا ارتقاء می دهد . این صفات وقتی که مبارزه جمعی است نمی توانند کارکرد جمعی نداشته باشند ولو اینکه مختص این یا آن فرد باشند . این صفات لازمه همان مرحله ای است که در آن به مبارزه می پردازیم . این صفات دگم نیستند بلکه بر اساس ضرورتهای مبارزاتی تقدم و تاخر پیدا می کنند. چه بسا كه صفاتي كه تا ديروز درست بودند اكنون بايد جای خودشان را به صفاتي ديگر بدهند و اگر اینکار صورت نگیرد چه بسا به ضد خود تبدیل می شود .

No comments:

Post a Comment